زندگی پر از آرامشمونزندگی پر از آرامشمون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره
مامان نی نی مامان نی نی ، تا این لحظه: 31 سال و 14 روز سن داره
بابای نی نی بابای نی نی ، تا این لحظه: 40 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره
با هم بودنمونبا هم بودنمون، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

توت فرنگی اینده ی مامان و بابا!

ماه رمضان

خدايا من اگر بد كنم تورا بنده ي ديگر بسيار است،تو اگر با من مدارا نكني مرا خدايي ديگر كجاست؟؟ الهي روزگاري تو را ميجستم خود را ميافتم،اكنون خود را ميجويم و تو را ميابم خدايا حكمت قدم هايي را كه برايم بر ميداري بر من  اشكار كن ....... تا درهايي كه بسويم ميگشايي ندانسته نبندم...........و درهايي كه به رويم ميبندي ..........به اصرار نگشايم خداوندا ......عزيزاني دارم رسمشان معرفت...........يادشان صفاي دل........پس انگه كه دست نياز به سوي تو مياوردند........پر كن از انچه در مرام خدايي توست..........ايشان را.. خدايا دعاهايم را بشنو ميدانم بعد دعا دستانم نوراني و بوسيدني ميشوند!!!!!!!!!!!!   ***ماه رمضان مبار...
1 مرداد 1391

سيسموني تو قبل اينكه بياي!!!!

سلام گلكم.حالت خوبه؟دلم هواتو كرده بود اومدم تو وبلاگت.اينطوري احساس ميكنم بهت نزديكترم.ميبيني چه مامان زرنگي داري هنوز نيومدي تو دلم اما همه چيتو انتخاب كردم و واست برنامه ريزي كردم البته اميدوارم تا اون موقع كه بياي نظرم عوض نشده باشه اخه هر چيز خوشگلي كه ميبينم واسه تو ميخوامش و تورو توش تجسم ميكنم اينم از چيزايي كه واست انتخاب كردم عروسك من: كالسكه:         البته رنگش اين نيستا واسه رنگش هنوز تصميم نگرفتم   كرير   كه رو كالسكه تم نصب ميشه ساك حمل اينم تخت شما اميدوارم دوست داشته باشي .بي نهايت دوست دارم   &n...
28 تير 1391

ميدوني چرا الان وبلاگتو ساختم؟

سلام عزيز مامان.من اولش قصد داشتم وقتي اومدي تو دلم دست به كار شم ولي حدودا يه ساعت پيش رفتم تو سايت makemebabies و عكس خودمو و باباييتو گذاشتم و عكس شما رو ديدم.باورم نميشد نميدونم اون شكلي هستي يا نه اما همين باعث شد از همين الان دست به كار بشم.باهات حرف بزنم درد دل كنم و فعلا اينجوري باهات زندگي كنم تا بالاخره بياي تو دلم.اينم عكسات ماماني دوست دارم: اگه دخمل باشي     اين عكس اخريم اگه پسمل باشيه             ...
28 تير 1391

سلام اسمون من

سلام عزيزم.خوبي خوشگلم؟دلم برات تنگ شده بود يه عالمهههههههههه راستش از 5 شنبه كه رفتم بيرون تازه اومدم خونه و تندي اومدم تو وبلاگت تا باهات حرف بزنم اخه دلم برات خيلي تنگ شده بود.همش پيش خودم ميگفتم كي ميرم خونه تا بيام تو وبلاگت ،اخه بهت كه گفتم احساس ميكنم كه اينجا خيلي بهت نزديكترم .يه حس فوق العاده به تو دارم 5شنبه شب خونه ي داييم بوديم و بد نبود .3تا نيني بودن يكيش پسر داييم و 2 تاش هم بچه هاي دختر داييم كه دو قلواند.خيلي بامزه بودن بعد صرف شام و پذيرايي(دستشون درد نكنه)رفتيم يه دوري تو شهر بزنيم كه يهو تصميم گرفتيم بريم خونه ي يكي از دوستاي محسنم و زنگ زديم كه يهو فهميديم كه خانمش نيست دپرس شديم:( بعدش رف...
24 تير 1391

دلم گرفته

سلام ستاره ي من خوفي؟به خودم قول داده بودم كه ديگه تو وبلاگت از نارحتي و غم و دلتنگي و ... ننويسم اما بازم نتونستم طاقت بيارم اخه ميدوني وقتي ميام اينجا و به تو ميگم دلم اروم ميشه احساس راحتي ميكنم ديروز خونه دوستم زياد خوش نگذشت خدا كنه يادم بمونه وقتي كه خودت داري نوشته هايي رو كه برات نوشتم رو ميخوني و ازم پرسيدي چرا بهت بگم قلبون دل كوشولوت بشم كه به حرفام گوش ميدي شدي سنگ صبور من   بين اين دلتنگي اومدم تو وبلاگت اما اهنگت پخش نميشه دوباره گذاشتمش اما بازم بخش نميشه عكس پست ثابتت هم نمياد ميبيني تورو خدا       دوست دارم خيلي زياد خيلي خيلي خيلي زياد ...
13 تير 1391